.::دل شکسته من::.

:::گاهـــی احساس میڪنَمــ روی دَستـــــ خـدا مــانده اَمــ خَســتہ اَش ڪَردمـــــ خــودَش هَــم…::::



‌همه ما گورستانیم!


گورستانی از خاطرات،


آدم ها،


اتفاقات؛


گورستانی از زندگی و اتفاقاتش در حجم های متفاوت.


♥ نوشته شده در یکشنبه دوم مهر ۱۴۰۲ ساعت 16:36 توسط ::وحیده:::

به تاريخ هاي روي سنگ قبر نگاه کنید: تاريخ تولد- تاريخ مرگ آنها فقط با يك خط فاصله از هم جدا شده اند، همين خط فاصله كوچك نشان دهنده تمام مدتي است كه ما روي كره زمين زندگي كرده ايم، ما فقط به اندازه يك " خط فاصله" زندگي مي كنيم! و ارزش اين خط كوچك را تنها كساني مي دانند كه به ما عشق ورزيده اند. آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتي كه باقي مي گذاريم نيست، بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است. بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم دير تر عصباني شويم بيشتر قدرداني كنيم كمتر كينه توزي كنيم بيشتر احترام بگذاريم بيشتر لبخند بزنيم و به ياد داشته باشيم كه اين " خط فاصله" خيلي كوتاه است!

♥ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 1:56 توسط ::وحیده:::

حسرت واقعی را آن روزی میخورى، که می‌بينى

به اندازه‌ سن و سالت زندگی نكرده‌ای...

♥ نوشته شده در دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 0:18 توسط ::وحیده:::

💔💔

همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری

برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد

کسانی را که دوست دار

همیـشه کنارخود داشته باش

و بگو چقدر به آن‌ها علاقه و نیاز داری

مراقبشان باش..

♥ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 0:20 توسط ::وحیده:::

دورغ

مطمئن باشید هر جوابی راست نیست!

دنیا پر از دروغه و هر حرفی ممکنه دروغ باشه

همینطور برعکس ممکنه هر حرفی راست باشه

اول ته و توش رو دربیارید و بعد بفهمید

دروغ گفتن یا نگفتن حقیقت ممکنه الکی باشه

سعی کنید خودتون دروغ نگید تا کمتر دروغ بشنوید

نمیشه اصلا نشنوید ، شاید کمتر !

خودتونو با حرفای نامطمئن ، خوشحال یا ناراحت نکنید

♥ نوشته شده در شنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 2:11 توسط ::وحیده:::

بدون شرح

تو سریال خاتون یه جا ماری به شیرزاد میگه :

من دوست دارم خودت هم خوب میدونی

اما انقدر دوست ندارم که بخاطر تو

از خودمو زندگیمو آیندم بگذرم . . .

میخوام بگم : هیچکس اندازه خودتون ارزش

نداره پس بخاطر هیچکس از خودتون نگذرید..

♥ نوشته شده در شنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 2:2 توسط ::وحیده:::

همدیگرراپیرنکنیم.....

کاری به کار همدیگر نداشته باشیم...

باور کنید تک تک آدم ها زخمی‌اند....

هرکس‌ درد خودش را دارد دغدغه‌ی خودش را دارد

مشغله‌ی خودش دارد

باور کنید...

ذهن‌ها خسته‌اند قلب‌ها زخمی‌اند

زبان‌ها بسته‌اند برای دیگران آرزو کنیم

بهترین‌ها را....راحتی را....همه گم شده‌ایم

یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذتبخش شود..

آدم ها آرام آرام پیر نمیشوند..

آدمها در یک لحظه ..

با یک تلفن...با یک جمله ...با یک نگاه ... با یک اتفاق...

با یک نیامدن..بایک دیر رسیدن.بایک "باید برویم"..

وبایک "تمام کنیم" پیر میشوند

آدمها را لحظه ها پیر نمیکنند..آدم را آدم ها پیر می کنند.

سعی کنیم هوای دل همدیگر را بیشتر داشته باشیم.

همدیگر را پیر نکنیم...

♥ نوشته شده در شنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 1:58 توسط ::وحیده:::

💔💔💔

بی پناهی یعنی زیر آوار کسی بمانی که قرار بودتکیه گاهت باشد…

♥ نوشته شده در دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 19:21 توسط ::وحیده:::

دلتنگی


فکر کردم وقتی دوستم موهایش را کوتاه کرده و زیبا شده من هم می‌شوم. درست گفته‌اند که آدم را سگ بگیرد بهتر است تا جو بگیرد. بگذریم…
وسوسه‌ی موی کوتاه همیشه با هر زنی هست. اینکه راحت بنشینی روی صندلی و بگویی: «کوتاه کوتاه».
بعد از چند دقیقه هم یک نفر از اون پشت بیاید و با جاروی دسته بلند موهای جارو شده‌ی روی زمین را بریزد توی خاک انداز و ببرد برای کیسه‌ی مشکی زباله. البته آن زمان نمی‌فهمی و راحت با موهای روی زمین خداحافظی می‌کنی. هی با ذوق توی آینه نگاه می‌کنی و یک نفر هم با یک آینه‌ی دیگر کمکت می‌کند که پس کله‌ات را هم ببینی و توقع دارد کف و سوت بزنی برای هنرش!
شال سر می‌کنی و می‌زنی به خیابون و هی دست می‌بری به سرت و سبکی‌اش این احساس را بهت می‌دهد که چیزی سرت نیست و مدام باید شال و روسری‌ات را چک کنی… آنجا هم نمیفهمی.
به خانه که رسیدی کشوی اول جلو آینه را که باز کردی، سرم‌ها و تقویت کننده‌های ساقه مو و سایر آت و آشغال‌هایی که وقت‌های بیکاری بهشون دل خوش کرده بودی را می‌بینی، پیش خودت می‌گویی: «دیگه راحت شدم الآن موهام سالمه»، وقتی اونارو از جلو دست جمع می‌کنی و با خودت فکر می‌کنی که کجا بچپونیشون، نه، آنجا هم نمی‌فهمی.
هوا کم کم تاریک میشه و چای توی قوری نم نمک دم می‌کشه و کلید توی در می‌چرخه و بعد از چند دقیقه می‌شنوی: «مبارکت باشه!» باز هم نمی‌فهمی.
اما وقتی شب به نیمه رسید، وقت خواب موقع آخرین عبورت از جلوی آینه یکهو دلت می‌گیرد. نگاه می‌کنی می‌بینی امشب هم مثل تمام شب‌های قبلش، بودن و نبودن موهایت به بودن چیزی کمک نکرد.
حداقل [قبلن] توی تاریکی می‌نشستی و حرفهایت را لابه‌لایشان می‌بافتی و با یک کش محکم ته‌شان را گره می‌زدی که جایی درز نکند.
زن باید موهایش بلند باشد که یک روز صافش کند و یک روز بپیچاندش به هم. لایت در بیاورد. عاشقی کند. اصلن بنشیند و ساعت‌ها موخوره هایش را بشمارد .
«زن باید موهایش به بلندی رویاهایش باشد».

«این پست را برای زنی نوشتم که گره‌های زندگیَش زیاد شد و فقط زورش به موهایش رسید…»

♥ نوشته شده در جمعه شانزدهم دی ۱۴۰۱ ساعت 23:35 توسط ::وحیده:::

رفیقان با رقیبانم نشستند؛
نمک خورها نمکدان را شکستند
خوشا روزی که دنیا مال ما بود؛
رفیقی در پی دیدار ما بود... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌♥️

♥ نوشته شده در یکشنبه چهارم دی ۱۴۰۱ ساعت 23:51 توسط ::وحیده:::

خدا جون

خداجون همه میگن بده من میگم بگیر

به خودت قسم واست سخت نیست

بیا و زندگی رو ازم بگیر

دیگه زنده بودن نمیخوام

♥ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 18:29 توسط ::وحیده:::

تنهایم نگذار

♥ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 18:3 توسط ::وحیده:::

دل خسته ام

خیلی وقت است از خودم عبور کرده ام....از خودم خبرندارم!!!یادم بخیر

دیگر از آنهمه شیطنت و شلوغی خبری نیست؛

انقدر به خاطر ضربدر های جلوی اسمم چوب روزگار را خوردم؛

تبدیل شدم به ساکت ترین شاگرد کلاس زندگی..............

 

♥ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 18:0 توسط ::وحیده:::

روز جدایی، روز سختی است.

روزی است که در آن تمام خاطراتت

همانند قطاری از جلوی چشمانت رد می شود

و تو راهی جز تکان دادن دستت برای دور شدن خاطراتت نداری.

جدایی روزی است که در آن باید عشق را در قلبت خاموش کنی.

روزی است که باید در آن اشک ریخت

و برای خاطرات گذشته قبری از جنس تنهایی پیدا کنیم.

روز جدایی همانند روز آشنایی، شیرین و زیبا نیست.

همانند روزهای زیبایی که با همدیگر بودیم و هستیم، خوب و قشنگ نیست.

روز جدایی روزی است که باید در آن سکوت کرد.

شاید هیچکس نفهمد که آن عاشق تنها در سینه دردی دارد

 که هیچکس هیچوقت متوجه آن نشد،

جز خدا...

♥ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 3:11 توسط ::وحیده:::

امشب که بگذرد قول میدهم از فردا دیگر دوستت نداشته باشم
و" من "بمانم و یک دوست داشتن سرکوب شده و" تویی" که هر روز  به صورت خودکار در قلبم به روز رسانی می شوی...

 

♥ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 2:34 توسط ::وحیده:::

با منِ خسته مهربان تر باش
من همانم که دوستت دارد...♥

♥ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 2:19 توسط ::وحیده:::

ممنونم که از یک جایی به بعد؛ خوب نبودی، مهربان نبودی، وفادار نبودی، تا من ببینم و بپذیرم که آدم‌ها تا یک جایی ایده‌آل می‌مانند، که مسیرهای رابطه تا یک جایی هموار است، اما از یک جایی به بعد به سراشیبیِ تغییر می‌رسد و آدم‌ها هر روز از تصورات من دورتر می‌شوند و مرا در بن‌بست بُهت و ابهام، جا می‌گذارند.
من باید به نداشتن‌ها و از دست دادن‌ها و بی‌پشتوانه ادامه‌دادن‌ها عادت می‌کردم.
من باید یاد می‌گرفتم آدم‌های مهم زندگی‌ام را از دست بدهم و نشکنم، که آدم‌های مهم‌تری پیدا کنم و دل نبندم، که روابط تازه‌ای تجربه کنم و چیزهای تازه‌ای یاد بگیرم، من باید یاد می‌گرفتم که هر تکه از پازل عشق را در هر انسان مهربانی ببینم، نه تمام عشق را در یک نفر!
خوشحالم که عادت کرده‌ام به نفس کشیدن و ادامه دادن و لبخند زدن بدون حضور و حرف‌های تو، خوشحالم که نیستی و هنوز هم آرامم...
من خودم را محدود کرده‌بودم به تو، و تو به من آموختی که محدود بودن به زمان و مکان و آدم‌ها خوب نیست.
تو به من آموختی که تعصب داشتن به احساس‌ها و آدم‌ها خوب نیست.
تو به من آموختی به‌سان رودخانه‌ای خروشان، در جریان باشم، نه به‌سان مردابی ایستاده و در انتظار توجه.
در انتظار توجه چشمه‌ای که مدت‌هاست خشکیده.

 

♥ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 1:12 توسط ::وحیده:::

ما خسته ایم از دوستی هایِ دروغین !
خسته ایم از ‌قربان صدقه هایِ الکی ...
خسته ایم از هوس هایی که به اشتباه ،
عشق تعبیر شده‌‌ اند ...
خسته ایم از حسادت هایِ پنهان شده پشتِ لبخند هایِ مصنوعی ...
خسته ایم وقتی هنگامِ خستگی هایمان از زمین و زمان ، نیاز داریم که فقط درکمان کنند
اما فقط درصددِ تلاش برایِ اثباتِ بدبخت تر ‌بودنِ خودشان هستند !
ما فقط خسته ایم
و دلمان شروعی دوباره میخواهد ...
شروعی درست
و‌ خالی از دروغ و‌‌ دَغَل بازی ...

 

♥ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 1:11 توسط ::وحیده:::

 

آره ، داشتم میگفتم
دلتنگی خیلی وحشیه ،
مکان و زمان نمیشناسه
یهو وسط یه روز خوب یا یه روز شلوغ
وسط بلبشوی یه دعوا
موقع رد شدن از خیابون ،تو پاساژ وسط خرید ، تو صف نونوایی ، وسط جشن فارغ التحصيلی ، شب عید ، میون شلوغی مترو ، سر جلسه ی امتحان 
حتی وسط وانفسای قیامت
چنگ میزنه تو گلوت و تویی که مات و مبهوت تو چشاش نگا میکنی و خشکت میزنه
حتی به این فکر هم نمیکنی که این لامروت از کجا پیداش شد 
فقط غرق میشی .. غرق میشی ...
چی میگفتم؟!
 آره داشتم میگفتم ، دلتنگی خیلی وحشیه ...

♥ نوشته شده در جمعه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 13:8 توسط ::وحیده:::

 

از آخرین باری که کسی رو دوست داشتم چیز زیادی یادم نیست
از آخرین باری که کسی دوست داشتنش، دلخواهِ من باشه هم همینطور!
خب مهمه! یکی که بلد باشه آدمو!
دوس داشتنش به دلت بشینه. حرف زدنش، نگاهاش، بوی عطرش‌‌‌......
خلاصه یادم نیس دیگه!
میدونی؟ حس می‌کنم یه آدم هزار ساله‌م که اوایل جوونیش یکیو دوس داشته، بعدم هیچی به هیچی...
فکر کرده حالا اگرم نشد، نشد
فکر کرده حالا یکی دیگه میاد به جاش...
ولی نیومد
همین شد که دیگه حالمون خوب نشد
دیگه تنهای تنهای تنها موندیم
بعد ‏یهو به خودمون اومدیم، دیدیم وصله‌ی هیچکی نیستیم
اونایی که دوس داریم دوسمون ندارن
اونایی که دوسمون دارنو دوس نداریم
میفهمی چی میگم؟

♥ نوشته شده در جمعه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 13:6 توسط ::وحیده:::

کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …

♥ نوشته شده در جمعه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 0:32 توسط ::وحیده:::

جای زخم هاتون رو به دوستان صمیمی تون هم نشون ندین چون فقط کسی می‌تونه به اون زخم لگد بزنه که جاشو بلده!

♥ نوشته شده در جمعه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 0:16 توسط ::وحیده:::

‏انقد هیچ کس حواسش بـه من نیست کـه میتونم این گوشه کنارا بمیرم!

♥ نوشته شده در جمعه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 0:6 توسط ::وحیده:::

امشب دلم گرفته

 

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

 یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن

شرمنده‌ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

  باید شود هویدا امشب دلم گرفته

 ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

 گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

 فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

♥ نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۸ ساعت 0:19 توسط ::وحیده:::

نمیدانستم دلتنگی،، دل نازکم میکند…
انقدر که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد و چشم هایم خیس اشک شود..!!
نمیدانستم دلتنگی،، ضعیفم میکند…
آنقدر که کوه استوار غرورم زیر بار ندیدنت کمر خم کند..!!
نمیدانستم دلتنگی،، کودکم میکند…
انقدر که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم و با همه
دنیا قهر کنم..!!
نمیدانستم………..!!

♥ نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۸ ساعت 0:16 توسط ::وحیده:::

گاهی دلم ميگــــــيره ازسخنانیكه در شـأنم نيست…
گاه دلم ميگيره ازصداقتــــــم كه هيچكس لايــــــق آن نيست،….
گاه دلم تنگ ميشه براي وعــــــده هايي كه ميدانستم نيست اما براي دلخوشيم كافی بود..
گاه دلم ميگيرداز سادگی هايم…
گاه دلم ميسوزدبراي وفـــــــاداري هايم….
گاه دلم ميسوزدبراي اشكهايم..
گاه دلم ميگيردازروزگــــــــــاري كه درآنم…
☜اين نبـــــــــــــــودآنچه درانتظارش بــــــــــــــــودم..

♥ نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۸ ساعت 0:15 توسط ::وحیده:::

ایـــسـتـ قـلـــبے
قـــشـنـگـــتــریـن
ایــسـت دنـیـاســت😔✌️

♥ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم آذر ۱۳۹۷ ساعت 2:23 توسط ::وحیده:::

سلام عزیزانم ممنون که بیادم هستین فقط لطف کنین برام ایدی بزارین بتونم پیداتون بکنمم 

♥ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۷ ساعت 2:30 توسط ::وحیده:::

اا

نوازشگرخوبی نبودی

تارموهایم" سفیدشده که توقسم میخوردی یا ی دنیا عوضش نمیکنی...

♥ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۷ ساعت 2:29 توسط ::وحیده:::

دوستان عزیزم ایدی شاپرک رو بزنین بیاین توکانال ما عضو شین

 

کانال ما باشما بهترین خواهد شد

Shyaha@

♥ نوشته شده در شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۶ ساعت 0:22 توسط ::وحیده:::

Design By : Bia2skin.ir